۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۴۷
گشتم نبود.
الان تو آنچنان موقعیت عجیبیم که خدا میدونه، میپرسید چرا؟
دینو میخوام. نه بخاطر خداش، بخاطر خودش. لامصب هرچی نگاه کنی یه جاش رو پیدا نمیکنی غلط باشه، سوراخ باشه، ناقص باشه.همه اش منطق. شاید دلیل یه جاهاییشو ندونی، اما فکر کنی و درگیرش شی پیدا میکنی. خلاصه راه و مرام درستیه واسه به ته رسوندن این عمر کوفتی.
اونوقت عمل به شیوه دین و رسم و آداب الهی؛ بی اعتقاد به خداش مگه میشه؟ نمیفهمم؛ گیجم. من با خدام چه نسبتی دارم؟ خدام چه چیزیه تو قلب من ؟ خدای من چه ویژگی داره مفید برای من؟ خوب من همین دینشو برم که تمومه که. پس من چرا باید خدا رو دوست داشته باشم؟ عشق به خدا، اونم این خدا که اینقد دوره چه معنی داره؟
نمیتونم جوابشو پیدا کنم.
۹۴/۰۵/۱۰
و خداوند از زگ گردن به ما نزدیکتر است.